آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان نوشته های کوچیک من
متحیرم..متحیرم تا از توصیف آفرینش چگونه بگویم.وصف آفرینش چنان سخت است که هیچ گوینده ای را توان آن نیست و هیچ شنونده ای دارای درک واقعی آن. شاید بتوان گوشه ای، شاید بتوان ذره ای از وصف آفرینش را در این مطلب گفت. میگویند که برترین آفریدگان خدایم.میگویندکه خدا پس از خلق انسان به خود آفرین گفته. اما خدایا حال بنده ای از برترین آفریدگانت.از درک جهان و درک ذات مقدس تو متحیر است.البته باید هم همینطور باشد زیرا تو خالقی و من مخلوق تو خدایی و من بنده تو سرچشمه نوری و من اشعه تو... در هر جا که مینگرم، وجود خدارا در ذره ذره آن حس میکنم، در مادرم که مینگرم ذره ای از محبت او و به پدرم که نگاه میکنم قطره ای از عظمتش را میبینم.در آفرینش آسمان ها و زمین که مینگرم ذره ای از قدرت او را میبینم.دراین لحظه میبینم که چگونه دریا را آفریده و آن را رام ساخته میبینم که چگونه به حرکت ابرها نظم داده میبینم که چگونه «آفتاب را نشانی از روشنی بخش روز و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داده و برای آنان حرکات دقیقی را اندازه گیری کرده تا در درجان تعیین شده حرکت کنند و با رفت و آمد آنها شماره سال ها و اندازه گیری ها ممکن باشد.» خدا انسان را آفرید تا نماینده ی او در زمین باشد او را آفرید و به زمین فرستاد تا فرمانبرداری اش را ببیند برای او دشواری و مشکلات قرار داد تا همگان تلاشش را تحسین کنند. او را ثروتمند کرد تا بخشش رابیازماید و او را فقیر کرد تا پاکدامنی اش را ببیند.او را بزرگوار ساخت تا فروتنی اش را بیازماید و به او حیات داد تا شکرگزاری اش را ببیند. به یقین که من حقیر نمی توانم هدف واقعی خدا از آفرینش این همه مخلوقات را بدانم اما فکر میکنم و عقلم تا همین جا همکاری ام میکند که این ها همه برای من است؛زیرا من تنها موجودی در زمین هستم که میتوانم فکر کنم، قدرت انتخاب و اراده و اختیار دارم. شاید خداوند بلند مرتبه موجودات را برای من رام ساخته تا به قدرت و علم و عظمتش پی ببرم و به این که بنده اویم افتخار کنم و فرمانبردارش باشم. او زندگی موجودات دیگر را در جلوی چشمانم قرار داد تا از آنها درس بگیرم از مورچه درس کوشش و تلاش بگیرم و از زنبور درس همکاری از پنگوئن درس زندگی جمعی را یاد بگیرم و از ببر سریع بودن را.از پرنده ی را در حال پرواز اوج گرفتن را بیاموزم از حرکت جهان حیات را درک کنم.با دیدن آسمان بزرگی ببینم و مثل خورشید مهربانی کنم.با دریا عظمت را ببینم و با قطره فروتنی را.با آب شفافیت را ببینم و با جنگل سرسبزی.با درخت در فصل پاییز مرگ را ببینم و در بهار آغازی دوباره . در جهانی زندگی میکنیم که مجموعه ای از مخلوقت خدای سبحان در کنار هم هستیم.همه به هم ربط داریم.دریا ابر را برای آسمان میفرستد.آسمان ابر را برای باریدن آماده میکند، باد ابر را حرکت میدهد.ابر نیز میباردو با بارشش سرسبزی و حیاط را از جانب خدا به ما هدیه میکند.درخت از آب باران برای رشد و دادن میوه استفاده میکند، انسان از میوه ی درخت برای خود استفاده می کند و از چوبش برای ساختن خانه برای مراقبت از خود.و... اینقدر این داستان ارتباط ها پیچیده است که نمیتوان آن را در این برگ بگنجانیم و شاید بتوانیم تمام عمر را صرف اثر تنها یک قطره آب در آفرینش کنیم.چه برسد دیگر ارتباط ها خدایا به عظمت و قدرتت، به مهربانی و بخشندگی ات، به تدبیر و تقدیرت، به دانش بی انتهایت، ما را در جهان یاری کن و به ما آن چیز را بده که شایسته ی ماست نه آن چیز که آرزوی ماست زیرا گاهی آرزوهایمان کوچک است و شایستگی هایمان بزرگ.
|